مرگ خوش

• درباره مرگ خوش:

مرگ خوش درباره پاتریس مورسو است که زندگی سختی دارد و به دنبال راهی برای خوشبختی می‌گردد. او با مرد افلیجی به نام زاگرو آشنا می‌شود که با این که همه چیز دارد و ثروتمند است اما اصلا احساس خوشبختی نمی‌کند. او از بیمار بودن خسته شده است و مرگ را به زندگی این چنینی ترجیح می‌دهد. زاگرو تاثیر بسیار زیادی بر شخصیت مورسو می‌گذارد. آن‌ها بارها درباره معنای زندگی و خوشبختی صحبت‌ می‌کنند و در حقیقت این زاگرو است که مورسو را وادار می‌کند تا به دنبال خوشبختی بگردد. از نظر زاگرو ثروت تنها چیزی است که می‌تواند خوشبختی انسان را فراهم کند.

او به مورسو می‌گوید که دلیل ناراحتی و بدبخت بودنش این است که در مقابل فقر تسلیم شده است. زاگرو که از زندگی خود خسته شده است از مورسو می‌خواهد تا او را به قتل برساند، مورسو برای کار خود دلیلی منطقی می‌تراشد و از طرف دیگر از آنجایی که ثروت زاگرو چشمش را گرفته بود، او را با رضایت کامل به قتل می‌رساند و داستان اصلی از این نقطه آغاز می‌شود. آیا مورسو پس از ارتکاب این قتل می‌تواند خوشبختی را پیدا کند؟

• درباره نویسنده:

آلبر کامو نویسنده، فیلسوف و روزنامه‌نگار فرانسوی بود. او نخستین نویسنده از قاره آفریقا است که موفق به دریافت جایزه نوبل شده است. او یکی از مهم‌ترین نویسندگان قرن بیستم و از چهره‌های درخشان ادبیات فرانسه است. کامو دو سال پس از برنده شدن جایزه نوبل در یک سانحه رانندگی درگذشت.

• برشی از متن:

رودخانه‌ی افتان و خیزان با کوله‌باری از فریادها، آهنگ‌ها و عطر باغ‌های آکنده از درخشش مسین خورشید در حال غروب و سایه‌های غیرطبیعی و زشت تندیس‌های پل شارل باعث می‌شدند مورسو به تلخی از فلاکت خویش آگاه شود: تنهایی‌ای که عشق در آن سهمی نداشت. از حرکت بازایستاد. عطر برگ‌ها و آب، مشامش را پر کرده بود. احساس کرد بغض گلویش را گرفته و اشک در چشمانش حلقه زده است. اگرچه اشک به خاطر دوست یا آغوشی باز سرازیر می‌شود. اما این اشک در را رو به دنیای بی مهری باز کرده بود، و او در آن غرق شده بود.