وداع با اسلحه

• درباره کتاب وداع با اسلحه:

فردریک هنری ستوان جوانی‌ست که در شهر کوچکی در شمال ایتالیا در جبهه مشغول به خدمت است. او در بخش آمبولانس‌ها کار می‌کند و وضعیت جنگ به قدری آرام است که با مرخصی هنری برای کل زمستان موافقت می‌شود. هنری و دوستانش مدام درحال عیاشی و خوش‌گذرانی هستند و در این بین هنری با کاترین آشنا می‌شود. هنری از همان ابتدا به کاترین می‌گوید که دوستش دارد و کاترین با این که حرف او را باور نمی‌کند ناچار به پذیرش این توهم می‌شود، چرا که کاترین به تازگی نامزد خود را از دست داده است و به طرز ناشیانه‌ای به دنبال عشقی جدید می‌گردد تا جای غم و ناراحتی را در قلبش بگیرد.

هنگامی که هنری از مرخصی به جبهه برمی‌گردد، در میدان نبرد مجروح می‌شود و از این رو او را به بیمارستانی در میلان که کاترین نیز در آنجا مشغول به کار است منتقل می‌کنند. در بیمارستان هنری و کاترین حتی بیش از پیش به یکدیگر علاقمند می‌شود و واقعا عاشق هم می‌شوند. دورانی که کاترین و هنری با هم می‌گذرانند خوش ولی بسیار کوتاه است، چرا که کاترین از هنری باردار می‌شود، آن هم درست وقتی که هنری باید به خط مقدم برگردد و جنگ درحال اوج گرفتن است…

• درباره نویسنده:

ارنست همینگوی متولد ۲۱ ژوئیه سال 1899، از نویسندگان برجسته ی معاصر ایالات متحده آمریکا و برنده ی جایزه نوبل ادبیات است. قدرت بیان و زبردستی همینگوی در توصیف شخصیت‌های داستانی به گونه ای بود که او را پدر ادبیات مدرن لقب داده‌اند. او از پایه‌گذاران یکی از تاثیرگذارترین انواع ادبی، موسوم به «وقایع نگاری ادبی» شناخته می‌شود.

برشی از متن:

گفتم: «من خودم الان سرخورده‌ام. همینه که هیچ‌وقت راجع به این چیزها فکر نمی‌کنم. من هرگز فکر نمی‌کنم. با این‌حال وقتی شروع می‌کنم به حرف زدن، چیزهایی می‌گم که بدون فکر کردن تو کله خودم پیدا کرده‌ام.»

«من به یک چیز امید داشتم.»

«شکست؟»

«نه بیش از این.»

«بیش از این دیگه چیزی نیست. جز پیروزی. اون هم شاید بدتر باشه.»