روباهی به نام پکس

• درباره‌ی کتاب:

داستان خواندنی روباهی به نام پکس رو، خانم سارا پِنی پِکِر مناسب نوجوون‌های 12 سال به بالا نوشته و آقای بهرنگ خسروی هم ترجمه‌ش کرده. حس می‌کنم مخاطبان زیادی رو به خودش جذب می‌کنه چون نشر پرتقال، دوست خوب بچه‌ها اون رو چاپ کرده.

یه روز پیتر توی جنگل روباه کوچولو رو پیدا می‌کنه، می‌بره خونه و مثل حیوون خونگی ازش مراقبت می‌کنه. اسم پکس رو براش در نظر می‌گیره. روزهای خیلی خوبی رو پیتر و پکس با هم سپری می‌کنند.

تا این‌که جنگ شروع می‌شه. پدر پیتر توی ارتش ثبت نام می‌کنه. پیتر مجبور می‌شه برای مدتی پیش پدربزرگ که مایل‌ها با خونشون فاصله داره زندگی کنه. یه موضوع مهم دیگه وجود داره که خیلی سخته. آره درسته. پیتر و پکس باید از هم جدااااااا شن!

ولی به نظرتون این دوتا می‌تونن از هم دور بمونن؟ پکس به عنوان یه حیوون خونگی زندگی کرده آیا می‌تونه محیط خشن جنگل رو دوام بیاره؟ پیتر با این دوری چطور کنار میاد؟ امکان داره دوباره پیتر و پکس همدیگه رو ببینن؟

زندگی پیتر و پکس علاوه بر جدایی ناخواسته دستخوش تغییرات زیادی می‌شه و هر دو با شخصیت‌های زیادی آشنا می‌شن که این موضوع در زندگی‌شون تاثیر زیادی به همراه داره.

• برشی از متن کتاب:

پدربزرگ با غرور زیادی این کلمه را به زبان آورده بود: «جدانشدنی.» باید هم احساس غرور می‌کرد؛ پسری که بزرگ کرده بود معنی وفاداری و مسئولیت‌پذیری را می‌دانست و می‌دانست یک بچه و حیوان دست‌آموزش نباید از هم جدا شوند. ناگهان حرف‌های پدربزرگ به نظرش نوعی توهین آمد. پس او و پکس چطور؟ چرا آن‌ها باید از هم جدا می‌شدند؟ پکس و پیتر هم جدا نشدنی بودند. بعضی وقت‌ها پیتر با پکس، احساس یکی بودن می‌کرد و این برایش عجیب بود. اولین باری که . .