قصرالشوق

• درباره کتاب قصرالشوق:

قصرالشوق داستان خانواده احمد را ادامه می‌دهد و تمرکز داستان بیشتر بر روی مردان خانواده است. احمد دیگر مثل قبل بر روی خانواده خود کنترل ندارد و هر یک از فرزندانش راه خود را رفته‌اند. دخترانش ازدواج کرده‌اند، یاسین در چرخه‌ای از ازدواج و سپس طلاق گرفتار شده و کمال عاشق دختری به نام آیدا شده است. احمد نیز تغییر کرده است، دیگر چندان مستبد نیست و حالا دیگر حتی به همسرش اجازه می‌دهد که از خانه خارج شود، اما طولی نمی‌کشد تا اوضاع دوباره به روال اولیه بازگردد.

احمد که برای مدتی شراب‌خواری را کنار گذاشته بود، باز هم به این عادت بد روی می‌آورد و با دوستانش به گشت‌وگذارهای شبانه می‌رود. در یکی از این گشت‌وگذارها، با زن جوانی آشنا می‌شود و تصمیم می‌گیرد تا با او رابطه برقرار کنند. اما زن، برخلاف انتظار احمد، درخواست او را رد می‌کند. احمد که احساس حماقت می‌کند، به دنبال کردن زن و ترغیب کردن او ادامه می‌دهد، چیزی که احمد از آن بی‌خبر است آن است که زن درحقیقت یکی از معشوقه‌های قبلی پسرش یاسین است…

• درباره نویسنده:

نجیب محفوظ، زاده‌ی ۱۱ دسامبر ۱۹۱۱، نویسنده و نمایشنامه‌نویس مصری و برنده‌ی جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۸۸ است. محفوظ در یکی از محلات قاهره به نام جمیلیه به دنیا آمد. تعداد زیادی از رمان‌های برجسته‌ی او، در مورد مسائلی اجتماعی از قبیل مشکلات زنان و زندانیان سیاسی است. او اولین نویسنده عربی است که برنده جایزه نوبل ادبیات شده است.

• برشی از متن:

از چیزهایی که دوست ندارم بشنوم و گوش ام از آن‌ها پُر است هیچ مگو. سرم را فراموش نمی‌کنم چون شبانه‌روز سربارِ من است، بینی‌ام را هم همین‌طور، چون هر روز بارها می‌بینم‌اش، اما چیزی دارم که دیگران نظیرش را ندارند. عشق من بی‌همتاست. به آن افتخار می‌کنم. تو هم، حتا اگر پس‌اش بزنی، باید به آن افتخار کنی. از همان اول که در باغ دیدم‌ات همین بود. احساس کردی؟… پیش ازین به فکر اعتراف نیفتادم، چون می‌ترسیدم رشته‌ی مودت بین ما پاره شود و از بهشت برانی‌ام. برای‌ام آسان نبود بخت خوش‌ام را به بازی بگیرم، اما اینک که از بهشت رانده شده‌ام، دیگر از چه بترسم؟!