دکتر جکیل و آقای هاید (رمان های بزرگ جهان)

معرفی کتاب دکتر جکیل و آقای هاید:

کتاب دکتر جکیل و آقای هاید (Dr Jekyll and Mr Hyde) اثر رابرت لوئیس استیونسون برای اولین بار در سال 1886 در لندن منتشر شد. این کتاب کشمکش درونی بد و خوب هر انسان را به تصویر می‌کشد. سبک نوشتاری رمان بسیار جذاب و غنی است و به عنوان مرجعی مهم در مبحث دوگانگی شخصیت از آن یاد می‌شود. سرگذشت دکتر جکیل و آقای هاید منبع الهام قطعات تئاتر، فیلم‌های سینمایی و چندین آهنگ بوده‌ است.

رابرت لوئیس استیونسون، پس از دیدن خوابی هولناک به فکر نوشتن کتاب دکتر جکیل و آقای هاید افتاد. در سرتاسر رمان با تصاویری از شهری مه آلود.شخصیت‌های مرموز و رخدادهای کابوس وار رو به روییم که تا پایان خواننده را رها نمی‌کنند.

خلاصه کتاب:

در این رمان، دکتر جکیل، که به مبحث دوگانگی شخصیت علاقه‌مند است، دارویی برای.جدا کردن جنبه‌های خوب و بد انسانیش می‌سازد. از جنبه‌های بد، فردی به نام آقای هاید پدید می‌آید که دست به اعمال جنایتکارانه و حتی قتل می‌زند. دکتر جکیل خود را در شرایطی می‌یابد که.دیگر نه قادر به کنترل آقای هاید است و نه می‌تواند از قالب آقای هاید خارج شده و به صورت اصلی خود یعنی دکتر جکیل درآید …

دکتر جکیل مردی 50 ساله است با بعضی از خصوصیات موذیانه و شیطنت‌آمیز، که گاهی اوقات او را در جدال میان خوب و.بد قرار می‌دهد، و او را به سمت چالش میان شخصیت‌های دوگانه خود یعنی هنری جکیل و ادوارد هاید، سوق می‌دهد. او بخش بزرگی از زندگی‌اش را در تلاش برای سرکوب کردن شیطان درونش می‌گذارند. جکیل در طول داستان به مردی ستمگر، شیطانی و.قدرتمندتر از خودش به نام آقای هاید، تبدیل می‌شود.

درباره نویسنده:

رابرت لویی استیونسن، رمان و مقاله‌نویس و شاعر اسکاتلندی، در.سال ۱۸۵۰ میلادی، در ادینبورو به دنیا آمد و در سال ۱۸۹۴، چشم از جهان فرو بست.

پدرش مهندس راه و ساختمان بود و دوست داشت که پسرش، حرفهٔ او را دنبال کند. به همین دلیل رابرت پس از پایان تحصیلات ابتدایی، به توصیهٔ پدر، در.رشتهٔ مهندسی دانشگاه ادینبورو شروع به تحصیل کرد، اما بعدها سر به شورش برداشت و رشته‌اش را تغییر داد.و حقوق خواند و مدتی هم وکیل مدافع شد.

وقتی شانزده سال داشت، نخستین مقاله‌اش را در مجلهٔ دانشگاه ادینبورو منتشر کرد. چندی بعد به بیماری سل مبتلا شد که.تا آخر عمر از این بیماری رنج می‌برد. به همین دلیل هم بیش‌تر وقت‌ها برای این‌که.سلامتی‌اش را باز یابد در سفر بود، و در طول عمرش به بلژیک، فرانسه، آمریکا و چند کشور دیگر سفر کرد. در سال ۱۸۸۰، دوباره به آمریکا رفت و با زنی.مسن‌تر از خود به نام فنی آزبورن که از شوهرش طلاق گرفته بود، ازدواج کرد و در همین سال با همسرش به اسکاتلند برگشت. در این زمان با این‌که به شدت از بیماری سل رنج می‌برد، هم‌چنان.به نوشتن مقاله، داستان‌های کوتاه، سفرنامه، شرح حال و رمان، و انتشار آن‌ها ادامه داد.

وی با انتشار رمان جزیرهٔ گنج در سال ۱۸۸۳، آوازه و شهرتش همه‌جا پیچید. سه سال بعد هم رمان دکتر.جکیل و آقای هاید و چند رمان دیگر را منتشر کرد و نام خود را به عنوان رمان‌نویسی برجسته به ثبت رساند.

برشی از متن کتاب:

روزی خوب و آفتابی در ماه ژانویه روی نمیکتتی در پارک نشسته بودم و چرت می زدم. با خود فکر می کردم که من هم می توانم مثل دیگران باشم. لبخندی زدم و خودم را با انسان های دیگر مقایسه کردم و فکر کردم در این اواخر چقدر کارهای خوب انجام داده ام. درست در همان لحظه به ذهنم رسید، حالم بد شد و دردهای قدیمی و آن ترسی که خوب می شناختم، به سراغم آمدند.