در قفل

معرفی کوتاه

در قفل

در قفل کتابی است نوشته فریدا مک فادن، نویسنده ی جنایی نویس آمریکایی که توسط هدی طاهری به فارسی ترجمه شده است. همچنین این کتاب توسط انتشارار کتاب دیدآور چاپ و روانه ی بازار شده است.

زخم‌های عميقی که در کودکی از سوی خانواده متحمل می شويم، تأثيرات تلخ ماندگاری بر باقی زندگی مان دارد. اين زخم‌ها با وجود سرکوب‌شان در خودمان، می توانند به شکل‌های مختلفی از جمله بی نقص‌گرايي ــ که از آن به‌عنوان کمال‌گرايی نيز نام برده می‌شود ــ در رفتار ما نمود يابند، با تحليل و قضاوت وسواس‌گونه‌ی رفتارها و گفتارهای خودمان دائم خودنمايی کنند و احتمالاً گاهی ما را به پيشرفت‌های فردی نيز سوق دهند اما همچون ديگر آثار اختلال استرس پس از سانحه همواره کام‌مان را در جنبه‌هاي ديگر زندگی مانند ايجاد ارتباط‌ های صميمیِ ايمن با ديگران تلخ می کنند.

نورا ديويس، شخصيت جراح اين رمان، هنوز در 36 سالگي با عوارض آسيبی که پدر سايکوپات و قاتل‌اش در ده‌سالگیِ او بر روانش وارد کرده دست به گريبان است و دائم تلاش می کند با دست‌يابی به موفقيت از گذشته عبور کند. با اين حال، خود او نيز از داشتن ژن شرارتِ پدر در وجودش مصون نيست.

برشی از متن کتاب در قفل:

«با خودم می گويم يعنی به من فکر می کند؟ نگرانم می شود؟ وقتی بچه بودم، مادرم نگرانم می شد، اما الان خيلی وقت است که ديگر کسی فکرش را درگير من نمی کند و نگرانم نمی شود. واقعاً کسی نيست که نگرانم شود. شايد فيليپ کمی دلواپسم شود. اگر بلايی سرم بيايد و او به تعطيلات رفته باشد، چه کسي قرار است هوای مريض‌هايش را داشته باشد؟ نگرانی او هم خالصانه نيست.»