-
درباره کتاب کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم
کتاب کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم از اسلاونکا دراکولیچ، که بهسرعت تبدیل به یک کلاسیک مدرن (و فمینیستی) شد، پرده آهنین را برای نگاهی اجمالی به زندگی زنان اروپای شرقی تحت رژیمهای کمونیستی به عقب میکشد. کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اثری برانگیزاننده، اغلب شوخ و به شدت واقعیست که دنیای متناقضی را به نمایش میگذارد که در آن با طرد جهان سرمایه داری و مصرف گرایی غربی، این دو را در ذهن مردمش تبدیل به رویاهایی دست نیافتنی میکند.
دراکولیچ با بررسی رابطه بین کالاهای مادی و ابراز شادی و فردیت در جامعهای که حتی موز یک تجمل بیگانه بود، ریشهکن کردن هویت زنانه را با تکیه بر تجربیات خود و همچنین مشاهدات فرهنگی گستردهتر مورد توجه قرار داد. زندگی با چندین خانواده در یک خانه و نداشتن حریم خصوصی و تمرکز بر کار یدی، جایی برای تجملات و احساسات بورژوایی مانند لوازم آرایش یا لباس باقی نگذاشت، اما کاوش چشمگیر دراکولیچ از واقعیت پشت این سخنان نشان میدهد که زنان هنوز تمام تلاش خود را میکنند تا احساس «زنانه بودن» کنند. اما این کتاب فقط درباره زنان نیست. برای درک وضعیت آنان، باید سیستمی را که در پشت این وضعیت عمل میکرده دید و شناخت.
کتاب کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم عواقب طولانی چنین رژیمهایی را شرح میدهد. دیوار برلین ممکن است سقوط کرده باشد، اما آثار پرقدرت دراکولیچ گواهی میدهند که ایدئولوژی را نمیتوان به این سرعت از بین برد. زندگی در ترس را نمیتوان به این راحتی فراموش کرد. دراکولیچ کمونیسم را چیزی فراتر از یک ایدئولوژی یا شکل حکومت میبیند. از دید او کمونیسم یک وضعیت ذهنی است که به این راحتیها از ناخودآگاه جمعی کسانی که تحت این حکومت زندگی کردهاند پاک نمیشود.
کتاب کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم برای چه کسانی مناسب است؟
درباره حکومتهای کمونیستی اروپای شرقی (مجارستان، لهستان، چکسلواکی، بلغارستان و آلمان شرقی) کتابها و مقالات زیادی نوشته شده است. اما کمتر کتابی وجود دارد که به زندگی زنان در این دوره پرداخته باشد. این کتاب تماما درباره زنان است. درباره سختیها و رنجهایی که سیستم کمونیستی به زنان وارد کرده است. مطالعه کتاب برای کسانی که به مطالعه در این زمینه و آشنایی با سبک زندگی مردم عادی آن دوران به خصوص زنان، علاقه دارند و همچنین به علاقهمندان فلسفه و مطالعات اجتماعی و جامعه شناسی پیشنهاد میشود.
-
درباره نویسنده
اسلاونکا دراکولیچ ، متولد کرواسی (یوگسلاوی سابق) در سال 1949، روزنامهنگار و نویسندهای است که کتابهایش به بسیاری از زبانها ترجمه شده است. در دانشگاه زاگرب در رشته ادبیات تطبیقی و جامعهشناسی تحصیل کرد. از سال ۱۹۸۲ تا ۱۹۹۲ با دوهفته نامه استارت و هفته نامه باناس هر دو چاپ زاگرب همکاری کرد. در اوایل دهه ۹۰ کرواسی را به دلیل مسائل سیاسی ترک کرد و رهسپار سوئد شد. آثار و مقالات او در بسیاری از نشریات اروپایی و بینالمللی مانند لا استامپا، فرانکفورتر آلگماینه زایتونگ، نیشن، یوروزین چاپ شدهاست. وی در سوئدو کرواسی زندگی میکند.
معروف ترین کتاب او در ایالات متحده کتاب کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم میباشد . آخرین مجموعه مقالات او به نام دیدار مجدد از کافه اروپا : چگونه در پسا کمونیسم زنده بمانیم توسط انتشارات پنگوئن رندوم هاوس در ژانویه 2021 منتشر شد. او در ایالات متحده هشت کتاب غیرداستانی و پنج رمان منتشر کرده است. در سال 2010، خوانیتا ویلسون فیلم سینمایی «انگار من آنجا نیستم» را براساس کتابی با نام اس، یک رمان دربارهٔ بالکان (انگار آنجا نیستم)، اثر دراکولیچ ساخت. علایق اصلی دراکولیچ در ادبیات غیرداستانی شامل وضعیت سیاسی و ایدئولوژیک در کشورهای پساکمونیستی، جنایات جنگی، ناسیونالیسم، مسائل فمینیستی، بیماری و بدن زن است. او برنده جایزه «تفاهم اروپایی» نمایشگاه کتاب لایپزیگ در سال 2004 است.
کتاب شناسی اسلاونکا دراکولیچ
اسلاونکا دراکولیچ در داستانهای خود به موضوعات مختلفی پرداخته، مانند بیماری و ترس از مرگ در هولوگرامهای ترس، قدرت مخرب میل جنسی در پوست مرمر؛ یک رابطه عاشقانه غیرمتعارف در طعم یک مرد؛ بیرحمی قربانیان جنگ و تجاوز جنسی در رمانی درباره بالکان.
اسلاونکا در سه رمان درباره زنان خلاق که با مردان قدرتمند زندگی میکنند (فریدا کالو، دورا مار و میلوا انیشتین) به سلطه و توازن قدرت بین زوجها میپردازد. زندگی تخیلی فریدا کالو در تخت فریدا نشان میدهد که چگونه فریدا هرگز از نقاشی دست نمیکشد. اسلاونکا در دورا و مینوتور: زندگی من با پیکاسو در مورد دورا مار و رابطه آشفته او با پابلو پیکاسو مینویسد. اینکه چگونه بر هویت دورا به عنوان یک هنرمند تأثیر میگذارد. میلوا انیشتین، نظریه غم و اندوه رمانی است که از دیدگاه همسر اول آلبرت انیشتین میلوا ماریچ نوشته شده است. مادری و وابستگی مالی و عاطفی به انیشتین او را از علم و زندگی حرفهای دور کرد. اسلاونکا در کتاب مجموعه داستان زن نامرئی و داستانهای دیگر در مورد تابوی پیری زنان مینویسد.
در کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم، بالکان اکسپرس و کافه اروپا او به زندگی روزمره در کشورهای کمونیستی و پساکمونیستی میپردازد. دیدار مجدد از کافه اروپا تصویری از اروپای شرقی، سی سال پس از پایان کمونیسم ترسیم میکند.
اسلاونکا در کتاب راهنمای بازدید از موزه کمونیسم تاریخ کمونیسم را از منظر حیوانات با گردشی در موزه به تصویر کشید. او شرارت را در مردم عادی و انتخابهایشان در کتاب «آنها هرگز آزارشان به مورچه هم نمی رسید: جنایتکاران جنگی در دادگاه لاهه» درباره افرادی که در جنگهای یوگسلاوی سابق مرتکب جنایت شدند، بررسی میکند. دراکولیچ در کتاب گوشت تن او در مورد افرادی که تصمیم میگیرند کلیه خود را به شخصی که هرگز ندیدهاند اهدا کنند، مینویسد.
-
برشی از متن
میتوانم نمونه پشت نمونه بیاورم. وقتی فکرش را میکنم میبینم، بیشتر کسانی که من میشناسم، چه اینجا در یوگسلاوی، چه در لهستان یا مجارستان، یا چکسلواکی، یا بلغارستان، همینطور زندگی میکنند. کمبود مسکن چنان مشکل لاینحل فراگیری است که بعد از مدتی آدم دیگر به آن فکر نمیکند. در واقع، هرچه فکر میکنم کسی از جوانترها یا از نسل خودم را به یاد نمیآورم که اینطوری زندگی نکرده باشد. مردم اینجا چهل سالشان هم که میشود باز با پدر و مادرشان زندگی میکنند. مگر کسانی که آپارتمانی را به ارث میبرند، یا دستاندرکار سیاست هستند (یا بودهاند) چون این تنها راه مطمئن برای صاحبخانه شدن است. یا کسانی که کار تجاری خودشان را دارند یا دستی در بازار سیاه دارند.
پیش از جنگ بیش از 80 درصد جمعیت مملکت ما در روستا زندگی میکرد؛ اینجا کشوری عمدتا کشاورزی بود. حالا توزیع جمعیت در اینجا درست برعکس شده. بعد از جنگ که هجوم روستاییان به شهرها آغاز شد، شهرها نتوانستند همپای این افزایش جمعیت گسترش پیدا کنند، فرصت نشد که خانههای کافی ساخته شود، ناچار از راه رسیدهها به ساکنان آپارتمانهای موجود اضافه شدند. چه کار دیگری میتوانستند بکنند- معطل بمانند؟
بیست سال پیش ما در آپارتمانی سهخوابه در طبقه هفتم یک برج زندگی میکردیم. شش نفر بودیم: مادر، پدر و خواهر شوهرم، شوهرم، دختر دوسالهمان و من. از همان اتاق چهاردرچهاری که دست ما بود، به عنوان اتاق نشیمن، اتاق کار، اتاق خواب، و اتاق بچهمان استفاده میکردیم. تخت بچه کنار مبل تختخوابشویی بود که روزها جمعش میکردیم تا جای تکان خوردن داشته باشیم. اتاقمان پر بود از کتاب، پوشک و اسباببازی بچه. هر دو دانشجو بودیم و باید درسمان را هم در همان اتاق میخواندیم، چون فضا و امکانات کافی برای مطالعه در دانشگاه وجود نداشت. همین کار را هم میکردیم، چون آن وضعیت برای ما طبیعی بود.
صفحه 121 و 122 کتاب کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم
شما هم میتوانید در مورد این محصول نظر بدهید.
برای ثبت نظر، از طریق دکمه زیر اقدام نمایید. اگر این محصول را قبلا از فروشگاه اینترنتی کتاب رشد خریده باشید، نظر شما به عنوان خریدار ثبت خواهد شد.
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.