مشخصاتخاطراتی از بودن در کنار قهرمان ملی، احمدشاه مسعود
وزن | 0.310 kg |
---|---|
نویسنده | |
ناشر | |
سال چاپ | 1401 |
نوبت چاپ | 1 |
قطع | رقعی |
جنس جلد | شومیز |
تعداد صفحات | 261 |
دور و نزدیک آمرصاحب
در واقع من خود را در وضعیت یک کودک مکتبی یافتم که در برابر معلمی بزرگ زانو زده و درس های تازه ای می گیرد.
«مبارزه همیشه سخت است. این سختی وقتی از حد تحمل فراتر می رود که آدم ها خود را در مبارزه برای یک هدف، تنها می بینند. مبارزه با تمام سختی هایش، لذت عجیبی دارد؛ اما گر مجبور باشی برای رسیدن به هدف، آدم های دیگر را قربانی بسازی، لذت مبارزه را کمتر احساس می کنی.
هیچ چیزی در مبارزه خطرناکتر از…» متوجه شدم آمرصاحب نگاه تندی به سوی دروازهی اتاق انداخت. نگاه من نیز ناخودآگاه به آنسو کشیده شد. یکی از بچه های کماندو در قاب دروازه ایستاده بود. معلوم نبود چه می خواهد؛ اما نگاه تند آمرصاحب سبب شد که یک قدم عقب رفته و دروازه را ببندد.
آمرصاحب دوباره آغاز کرد: «بسیار خطرناک است، اگر در مبارزه با خیانت همراهان مواجه شوی. راه را گم می کنی، اگر ندانی بر کی می توانی اعتماد کنی.»
نگاه آمرصاحب این بار از کلکین اتاق به نقطه ی دوری دوخته شد. چند لحظه در سکوت گذشت. در دل با خود می گفتم، کاش این لحظات به اندازه ی یک عمر طولانی شود. نگاهم به نیم رخ چهره ی آمرصاحب دوخته شده بود. چین های پیشانی اش، بیشتر از هر زمانی در نظرم درشت تر می آمد. همان طور که نگاهش به افق دوخته بود، ادامه داد: «تعهد و صداقت در مبارزه، پایه های اصلی استند. غافل شدن از این دو، به معنای پایان بی مفهوم مبارزه است.»
این را که گفت، لبخند نازکی بر لبان اش نقش بست و با لحن استفهام آمیزی ادامه داد: «معنای این گپ ها را می فهمی؟»
وزن | 0.310 kg |
---|---|
نویسنده | |
ناشر | |
سال چاپ | 1401 |
نوبت چاپ | 1 |
قطع | رقعی |
جنس جلد | شومیز |
تعداد صفحات | 261 |
You must be logged in to post a review.
شما نیز میتوانید سوالات خود را ثبت کنید!
اگر سوالی در مورد محصول دارید از این قسمت بپرسید!
شما هم میتوانید در مورد این محصول نظر بدهید.
برای ثبت نظر، از طریق دکمه زیر اقدام نمایید. اگر این محصول را قبلا از فروشگاه اینترنتی کتاب رشد خریده باشید، نظر شما به عنوان خریدار ثبت خواهد شد.
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.