دختر 11 سالهی داستانمون که با مادرش زندگی میکنه اصرار داره همه اون رو لاکپشت صدا بزنن. مادر لاکپشت که خدمتکاره، مجبوره هر چند وقت یکبار از خونهای که کار میکرده بیرون بیاد و جای دیگهای کار کنه. صاحب خونهی جدید رابطهی خوبی با بچهها نداره. به خاطر اینکه مادر بیکار نشه لاکپشت باید از مادر جدا شه. این جدایی آغاز داستان دختری به نام لاکپشت رو رقم میزنه.
مادر دخترش رو به فلوریدا پیش خواهرش میفرسته. خاله مینی و بچههاش افرادی هستن که لاکپشت قراره با اونا زندگی کنه. پسرهای خاله مینی شغل جالبی دارن، اونا پرستار بچه هستن و روزانه از بچههای همسایهها نگهداری میکنن و در ازاش پول میگیرن.
به نظرتون پسر خالهها، لاکپشت رو به گروهشون راه میدن؟ آیا آشنایی با این خانوادهی پر جنب و جوش و پرجمعیت برای لاکپشت خوشاینده؟ دختری که همیشه توی لاک خودشه الان وارد فضای جدیدی شده میتونه با این محیط کنار بیاد؟ آیا از لاک تنهاییش بیرون میاد؟ با پسرخالههاش چه آتیشایی میسوزونن؟
توصیه میکنم شما هم مثل من کتاب دختری به نام لاکپشت رو که در سالهای 2011 و 2012 دوتا جایزه برده و نامزد دریافت یه جایزه شده رو بخونید. جنیفر اِل. هالم اون رو نوشته و عطیه الحسینی ترجمه کرده پرتقال ناشر این کتاب اون رو مناسب بچههای 12 سال به بالا میدونه.
«مامان میگه من لاک سفتی دارم.»
و البته دارم. از وقتی پنج سالم بوده تا الان گریه نکردهام. راستش را بگویم فکر نمیکنم انتخاب دیگری هم داشته باشم؛ وقتی مامان خسته و ناامید میشود، کی میخواهد همه چیز را جفتوجور کند؟ همین که گریه کردن از سرت بیفتد، حتی کمبودش را هم احساس نمیکنی.
عمو ورنون میگوید: «لاک سفت، هان؟ باید به خالهت رفته باشی. هیچکسی رو نمیشناسم که لاکی سفتتر از مینِروای خودم داشته باشه.»
میگویم: «سفت مثل آجر.» . . .
- برنده ی جایزه:
- Newbery Honor (2011)
- Golden Kite Award Fiction (2011)
- نامزد جایزه:
- Dorothy Confield Fisher Children's Book Award Nominee
شما هم میتوانید در مورد این محصول نظر بدهید.
برای ثبت نظر، از طریق دکمه زیر اقدام نمایید. اگر این محصول را قبلا از فروشگاه اینترنتی کتاب رشد خریده باشید، نظر شما به عنوان خریدار ثبت خواهد شد.
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.