کتاب دختری ایرانی در پاریس، خاطرات خانم عصار از زندگی و تحصیل در فرانسه است. او در دهه ی سی شمسی برای تحصیل راهی فرانسه شد، سفری که با توجه به تاریخ آن، جذابیت های بسیاری برای او داشت. این کتاب داستان مواجهه ی جذاب دختری جوان، کنجکاو و پر از شوق آموختن از ایران با فرهنگ فرانسه و غرب است. کسی که این فرهنگ را به خوبی شناخت و در همین فرهنگ آدم تاثیرگذاری شد.
شمسی عصار یا شوشا گوپی خواننده، فیلمساز و نویسنده ایرانی بود که به زبان های فرانسوی و انگلیسی و فارسی میخواند و مینوشت. شمسی دختر محمد کاظم عصار، روحانی ایرانی و استاد فلسفه دانشگاه بود. او در تهران زاده شد و در همان شهر برای تحصیل به مدرسه فرانسویها رفت. در ۱۶ سالگی برای تحصیل راهی فرانسه شد و در رشته ادبیات فرانسه از دانشگاه سوربون فارغالتحصیل شد.
شمسی در ۱۹۶۱ با نیکولا گوپی، کارشناس آثار هنری ازدواج کرد و در ۱۹۷۶ از او جدا شد.
شوشا همچنین برای نشریات گوناگون مقاله می نوشت و سردبیر مقیم انگلیس مجله معتبر ادبی آمریکایی پاریس ریویو بود. او در عین حال حال خواننده ی مشهوری بود و صفحات متعدد او شامل اجراهایی از ترانه های محلی ایرانی و آواز های عرفانی و برخی ساخته های خود او و سرایندگان معاصر انگلیس و آمریکایی است.
وی از دهه شصت میلادی تا هنگام مرگ در لندن اقامت داشت و در همین شهر بر اثر ابتلا به سرطان درگذشت سپس پیکرش به ایران انتقال و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
در سال هایی که درس می خواندم توفیق دیدار هانری کربن را نداشتم، هرچند او پدرم را می شناخت و در سال های متاخر با برادرانم دوست شد که دوستی شان جنبه استاد و شاگردی داشت. در دهه هفتاد میلادی، یک سال من اوایل تابستان به ایران سفر کردم. بر حسب اتفاق هانری کربن نیز همان موقع در تهران بود. برادر بزرگم به افتخار او چند تن از دوستان و دوستدارانش را به مهمانی ناهار دعوت کرد. این جمع کوچک قرار شد در باشگاه وزارت امور خارجه، در دامنه کوه های اطراف تهران، دور هم جمع شوند. من و برادرم زودتر از همه رسیدیم، و متوجه شدیم که میز ما در گوشه دنجی زیر سایه چناری کهنسال چیده شده است. روزی بسیار عالی بود، هوا از بارانی که آمده بود مرطوب و از بوی زمینی خیس و علف و گل یاسمن عطرآگین بود، هرم گرما به خاطر نسیمی که از قله های برف پوش دور تا دور می وزید گرفته شده بود و از برکت جهان بخشایشگر و معتدل آسمان نیلگون می نمود. خیلی زود مهمانان از راه رسیدند؛ یکی از آن ها مهمان افتخاری را همراهی می کرد، یک فرانسوی میانسال، با لبخندی گرم و مطبوع و رفتاری سرشار از ادب و آداب دانی. مرا به او معرفی کردند و من سر میز کنار او نشستم. او فروتنی اصیل مردان بزرگ را داشت و از این که من کتاب های او را خوانده و آن ها را پسندیده بودم اظهار خوشحالی کرد.
شما هم میتوانید در مورد این محصول نظر بدهید.
برای ثبت نظر، از طریق دکمه زیر اقدام نمایید. اگر این محصول را قبلا از فروشگاه اینترنتی کتاب رشد خریده باشید، نظر شما به عنوان خریدار ثبت خواهد شد.
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.